سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
تنها
این وبلاگ برای عشقمه فقط اون همین
سه شنبه 92 اردیبهشت 31 :: 10:9 عصر ::  نویسنده : ملودی       

اول از اون موقعی میگم که دوستم برگشت بهم گفت که تو به چشم هیچ پسری نمیای حالا سر یه قضیه ای سوخته بودقابل بخشش نیست واسه همین اینو گفت بماندیعنی چی؟

خب دیگه ازون روز از همه پسرا بدم میومد بعدش یه سفر رفتم پیش خواهرمبووووسعاشقه خواهرمم بگم

نمیگم که آرایش نمیکنم میکنم ولی اونروز که با خواهرم رفتم بیرون آرایش نکردمهیسسسس

قرار بود بریم بستنی فروشی رفتیم از وقتی پیچیدیم پسره زل زده بود به ما تا رسیدیم نزدیکش منم حرصم گرفت گفتم خسته نباشیقابل بخشش نیستاز بدبختی رفتیم همون مغازه

سرمو نیاوردم بالا تا رفتیم خونه این یارو هم هی میومد هی میرفت ترسیدم

خواهرم خونه که اومدیم گفت شیطون چیکار کردی من قبلا با خواهر شوهرام اومدم اینجا ولی پسره یه بارم نیومد تو مغازه وااااای

اما حالا بخاطر تو صد بار اومد داخل ورفت اونم به بهونه های مختلفخوابم گرفت هیچی دیگه از همون روز فهمیدم عاغا از من خوشش اومده خیلی خنده‌دار

هیچی دیگه روز اولمون این بوددوست داشتن




موضوع مطلب :



درباره وبلاگ

این وبلاگو ساختم تا حرف دلمو بزنم بهمه امیدوارم خوشتون بیاد
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 3
بازدید دیروز: 5
کل بازدیدها: 31956
 
 

کد بارش حباب